نازنین جهانگیری ( متولد بروجرد )

    از اوست :

انتخاب نکرده بودم ،
که روزی به این دنیا بیایم ،

انتخاب نمی کنم ،
که چه روزی از این دنیا بروم ....

و در حد فاصل این دو جبر ،
این گونه عاشق تو شدن هم ،
انتخاب من نبود !!!

****************
بین خودمان بماند .....
دیگر خسته شده ام ،
از تظاهر به پختگی !
از این تصمیم های عاقلانه ،
انتخاب های درست ،
استدلال های منطقی !
دلم دیوانگی می خواهد ،
از نوع هجده سالگی .....!!

**************
تقدیم به زن! این همیشگی ترین متهم ردیف اول تاریخ!

از اول دنیا، از آن روزی که یادش هست
دارد به ساز ملتِ بیکار می لرزد...

فرقی ندارد نوع و میزان حجابش!
هم با ساپورت، هم چادر گلدار می لرزد...

وقتی که دور از چشم زن، آقای همسایه
با بی حیایی می دهد آمار، می لرزد...

هم با طنین "قر بده این شافنر را!"
هم با نوای هق هق غمبار می لرزد!!

از انعکاس شوم چشم هیز راننده
با این که تاکسی بوده هم، بسیار می لرزد

یک کوچه، یک زن، یک موتورسیکلت، کمی شب
تا روز مرگ هر جا شود تکرار، می لرزد

از دوست یک جور و ز دشمن جور دیگر
از فکر خلوت کردنش با یار می لرزد...!

فرقی ندارد رنگ موهای زنان کوچه بازار
ایمان مردش چون که با یک تار می لرزد

شاید اگر با یک دکلته آن وسط هاست
یا با تراکی بندری بی عار می لرزد

شاید برای انتقام از این جهان است
دارد به ساز ملت بیمار می لرزد...!!!

*************
تو را سخت در خود می فشردم ....
مثل قطره ای در مشتم !
می ترسیدم از ،
رها کردنت !
و تو را از من گرفت ....
دنیایی که ،
مرا دلیر می خواست .... !

***********

ببین کار را به کجا رسانده ای لعنتی!
این که نمی دانم بین خودم و تو
کدام را انتخاب کنم
خیلی سخت است...
این تبعیض ناجوانمردانه ای ست
نه!
اصلا این، قیاس مع الفارق است...
وقتی تو مرا اشباع کرده ای
و من فقط
جزء ناچیزی از کلِ توام...!!

   آثار : 

 رمان گاهی خودت باش .
منابع :
سایت خانم نازنین جهانگیری بنام
عاشقانه ها و دلنوشته های نازک تر از گل!
گفتگو با نازنین جهانگیری . 
   مشاهیر و مفاخر بروجرد  , احمد معطری . 

     * نوشته شده توسط احمد معطری *

 ،